۱۳۸۷ مهر ۱۶, سه‌شنبه

تو صبر از من تواني كرد و من صبر از تو نتوانم

.
درباره‌ي (شيخ مشرف بن مصلح سعدي شيرازي) قبلاً نوشته‌ام. اما اگر شما هم جاي من باشيد و به اين غزل برسيد مي‌توانيد راحت از آن بگذريد و به قول يكي از دوستان " دچارش " نشويد؟

چنانت دوست مي‌دارم كه گر روزي فراق افتد
تو صبر از من تواني كرد و من صبر از تو نتوانم
به دريايي در افتادم كه پايانش نمي‌بينم
كسي را پنجه افكندم كه درمانش نمي‌دانم
فراقم سخت مي‌آيد وليكن صبر مي‌بايد
كه گر بگريزم از سختي، رفيق سست پيمانم
مپرسم دوش چون بودي به تاريكي و تنهايي
شب هجرم چه مي‌پرسي كه روز وصل حيرانم
شبان آهسته مي‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر كه در عالم رسيد آواز پنهانم
دمي با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادي نمي‌خواهم كه با يوسف به زندانم
.

۳ نظر:

Anonymous گفت...

بسیار زیبا

Anonymous گفت...

salam.man shoma ro az site goodreads paida kardam va moteasefane natunestam unja baraye shoma paygham bezaram. so inja minevisam:
shoma yek guruh be name download ketabhaye kam yab ro dorost kardin vali man natuenstma unja ketabi baraye download kardam paida konam
age baiad rahnamaie surat begire lotfan man ro dar jaryan bezarid
tanx
in email man hast:
parto.pardis@gmial.com

Anonymous گفت...

سلام برادر
چرا چیزی نمینویسی؟
بچه ها تشنه اند!!!