۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۳, جمعه

حاجي به شوق كدام كعبه قربان كردي؟

مملكت رو تعطيل كنيد، دارالايتام داير كنيد درست‌تره. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه مي‌آيد. قحطي است. دوا نيست، مرض بيداد مي‌كند. نفوس، حق‌النفوس مي‌دهند. باران رحمت از دولتي سر قبله‌ي عالم است، و سيل و زلزله از معصيت مردم. ميرغضب بيشتر داريم تا سلماني. سر بريدن از ختنه سهل‌تر. ريخت مردم از آدميزاد برگشته، سالك بر پيشاني همه مُهر نكبت زده. چشم‌ها از تراخُم خمار است، چهره‌ها تكيده از ترياك. اون چهار تا آب انبار عهد شاه عباس هم آبش كرم گذاشته. مليجك در گلدان نقره مي‌شاشد، چه انتظاري از اين دودمان؛ با آن سرسلسله‌ي اخته. خلق خدا به چه روزي افتادند از تدبير ما: دلال، فاحشه، لوطي، لـَـلـِـه، قاپ‌باز، كف‌زن، رمال، معركه‌گير، گدايي كه خودش شغلي‌ست، مملكت عنقريب قطعه قطعه مي‌شود.

هیچ نظری موجود نیست: