۱۳۸۶ آذر ۱۲, دوشنبه

فریب‌هایی که خودمون به خودمون می‌دیم برای این که می‌دونیم به فنا رفتیم

توي زندگيم مدت‌ها دنبال اين بودم كه بدونم خوشبختي چيه؟ آدم خوشبخت كيه؟ چه جوري مي‌شه خوشبخت شد؟ با چيا و با كيا مي‌شه خوشبخت شد؟ آدم‌هاي خوشبخت چه احساسي دارند و يا اصلاً خوشبختي چه حسي داره؟

آره. واقعاً من دنبال اين چيزها بودم. الان هم هستم و توي موقعيت‌هاي متفاوتي از خودم اين سوال رو مي‌پرسم كه تو خوشبختي!؟ اون چيزي كه مي‌خواستي شدي؟ اون چيزايي رو كه مي‌خواستي به دست آوردي؟ اگه الان قرار باشه بميري، قبل از مرگت احساس مي‌كني در طول عمرت، خوشبخت بودي و از حاصل سا‌ل‌هاي عمرت رضايت داري؟

الان احساس مي‌كنم كه خوشبختي يعني اين‌كه اون چيزهايي رو كه مدتها مي‌خواستي و به دنبالش بودي رو بدست بياري. حالا هر چي مي‌خواهد باشد. براي هر كسي متفاوته. براي يك نفر رسيدن به يك لحظه و يك نگاهه. براي ديگري داشتن پوله. براي ديگري هماغوشي با اون شخصي‌ست كه دوست داره. براي ديگري بودن با عزيزش است و الي ماشالله.

بعد جالب‌تر اين‌كه وقتي به اين لحظه‌ها و دقايقي كه انسان اين احساس را بدست مياره كه خوشبخته در بعد كلان‌ نگاه مي‌كني در مقايسه با عمري كه اون شخص مي‌كنه، مي‌بيني هيچه! يعني چي؟ يعني اين كه اين احساس را با بالاترين كيفيتش را وقتي به مقياس دقيقه و ساعت حساب مي‌كني، به صورت مثال، داشتن اون شخص و يا رسيدن به اون آرامش مورد نظر و يا لذت هماغوشي و يا اصلاً هر چيز ديگر براي هر كس ديگر در تمام عمر طبيعي يك انسان سر جمع مي‌شود 20 دقيقه. يا 130 دقيقه. يا 3 ساعت و يا نهايتاً يكي دو روز.

در مقايسه با عمر 60 سال يا 45 سال يا 70 سال يك انسان چقدر اين عدد كوچيكه. يعني تو در اين 70 سالي كه زندگي مي‌كني 40 دقيقه خوشبخت بودي و يا بهتره بگم به معناي واقعي كلمه، زندگي كردي. ‌

زندگي و حيات ما انسان‌ها در بعد كلان بسيار جالب و تاسف باره و براي نرسيدن به اين باورها ناچار مي‌شيم خودمون رو فريب بديم با انواع و اقسام باورهاي ديگر

هیچ نظری موجود نیست: