۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

زیرا که در موت، ذکر تو نمی‌گنجد

.
در کتاب مقدس (مزمور) باب ششم آیه‌های دوم الی هفتم چنین آمده است:
.
ای خداوند بر من کرم فرما، زیرا که پژمرده‌ام
ای خداوند مرا شفا ده، زیرا که استخوان‌هایم مضطرب است و جان من به شدت پریشان است
پس تو ای خداوند تا به کی؟
ای خداوند رجوع کن و جانم را خلاص ده
به رحمت خویش مرا نجات بخش
زیرا که در موت ذکر تو نمی‌گنجد
در هاویه کیست که تو را حمد می‌گوید

من همیشه از دیدن یا خواندن تصاویر و سخنان ناب و بکر لذتی می‌برم که واقعاً بیان کردنش برایم غیر ممکن است. آیه‌ی آخر این سوره یکی از ناب‌ترین و زیباترین و عاشقانه‌ترین جملات و مناجاتی‌ است که تا به حال خوانده یا شنیده‌ام.
زمانی این آیه برای انسان زیبا و قابل تأمل می‌شود که ردپای این " هاویه " را در (قرآن مجید) هم ملاحظه می‌کنیم. در سوره‌ی (قارعه) خداوند به آخرین پیامبرش که وقتی نام او را می‌برد با احترام از او یاد می‌کند و به معراجش می‌برد خطاب می‌کند و به او می‌فرماید که ای محمّد:
.
و چگونه سختی هاویه را تصور توانی کرد؟
هاویه همان آتش سخت سوزنده و گدازنده است

ببینید این خیلی صحبت است. خداوند به تنها رسولی که به معراج می‌بردش و خاتم پیامبرانش می‌داند و می‌خواندش، می‌‌فرماید: " و تو چه می‌دانی که " هاویه " چیست؟ " یعنی حتی ایشان با آن مقام و منزلت نیز نمی‌توانند تصویری از " هاویه " را در ذهن خود حتی داشته باشند.
اگر باور به همان آتشی که ذکر شد داشته باشیم، البته با درک و تصور مادی خودمان، چیزی‌ست که می‌سوزاند و درجه‌ حرارت‌های متفاوتی دارد. پس قاعدتاً آتش، آتش است. اما این چه آتشی‌ست که خداوند از آن نام می‌برد؟
گمان می‌کنم کیفیَت این آتش با آنچه ذهن مادی و زمینی ما دارد بسیار متفاوت است. من فکر نمی‌کنم این همان آتشی باشد که ما تصور می‌کنیم. این آتش به باور من، از جنسی مادی نیست؛ بل‌که از درون می‌سوزاند و می‌سوزاند و به خاکستر می‌نشاند.
حال با این اوصافی که به میان آمد، این آیه شاه‌کار است وقتی به آن فکر می‌کنم و پیش خود تکرارش می‌کنم تصویری بسیار ناب، بکر و فوق‌العاده عاشقانه به ذهنم خطور می‌کند. در آن " هاویه " ، کسی‌ست (که نمی‌دانیم کیست) که حمد خداوند را هنوز می‌گوید.

در هاویه کیست که تو را حمد می‌گوید
.

هیچ نظری موجود نیست: