۱۳۸۷ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

رَستم از اين بيت و غزل (2)

در رابطه با داستان و داستان‌نويسي معاصر نمي‌توان نگاهي به جنبش مشروطه نداشت. جنبش مشروطيت بسياري از مسائل و موضوعات ايران را دچار تحول كرد. معمولاً تا آن زمان سعي مي‌شد در نگارش متون از كلمات و واژه‌ها و صفت‌ها و... عربي بيشتر استفاده شود و هر چقدر نويسنده به زبان عربي مسلط‌‌‌‌‌تر بود و در نوشته‌اش از اين كلمات قلمبه سلمبه بيشتر استفاده مي‌كرد در بين فضلا، بافضل‌تر شناخته مي‌شد. از جمله مسائلي كه در اين ميان دچار تحول شد، تغيير شيوه‌ي نگارش در روزنامه‌ها و كتاب‌ها بود.

در ادبيات داستاني معاصر ابتدا مي‌بايد از محمدعلي جمالزاده نام برد. جمالزاده بر خلاف شيوه‌ي نگارش پيشين مبني بر حكايت‌گويي و نقالي و روايت‌گويي و با پشتوانه‌ي نثر جاافتاده‌ي ادبيات دوران مشروطيت، اولين كتاب خود را به نام "يكي بود يكي نبود" (1294 ه. ش – 1915م) در برلن چاپ مي‌كند. وي با چاپ مجموعه‌داستان "يكي بود يكي نبود"، توانست اولين مميّزي بين شيوه‌ي داستان‌گويي كهن و معاصر را بوجود آورد.

پس از چاپ "يكي بود يكي نبود" و "افسانه" نيما يوشيج و "فارسي شكر است" جمالزده (هر دو در سال 1301 ه.ش – 1922م) و باز شدن تدريجي فضاي ادبي آن دوران كه توسط ترجمه‌هايي از زبان فرانسه(كه زبان رايج علمي و بين‌المللي بود) و كمتر انگليسي از آثار نويسندگاني چون شاتو بريان، لامارتين، ميشل زواگو، الكساندر دوما، اوژن سو، پونسون دوتراي، گوته، آلفونس كار، آناتول فرانس، پوشكين و آلفرد دوموسه، بايرون و ويكتور هوگو انجام شد، آثاري نيز به فارسي تحت تاثير زبان، شخصيت آفريني، شيوه‌ي روايت و تكنيك آثار منظوم و منثور ترجمه شده چاپ شد كه مطرح‌ترين آن‌ها عبارتند از: سعيد نفيسي: فرنگيس(1303ه.ش)، عباس خليلي: اسرار شب(1305 ه.ش)، مشفق كاظمي: تهران مخوف(1305 ه.ش)، ربيع انصاري: جنايات بشر(1308 ه.ش)، محمد حجازي: پريچهر(1308 ه.ش)، حيدر علي كمالي: لازيكا(1309 ه.ش)، جهانگير جليلي: من هم گريه كردم(1311 ه.ش) و شين پرتو: پهلوان زند(1312 ه.ش).

تا پيش از چاپ "بوف كور"(1315 ه.ش – 1936م) اتفاق بديع و شگرفي در ادبيات داستاني ايران به وجود نيامده بود. براي روشن شدن اهميت "بوف كور" فارغ از مباحث و ارزش‌هاي ادبي اين كتاب مي‌بايد دوران تاريخي آن سال‌ها و جامعه‌ي بي‌سواد و تيره و عقب‌افتاده‌تر از الان ايران را تصور كنيم. هدايت به علت ممنوع‌القلم بودن در ايران، به قصد آموختن زبان پهلوي به هند سفر مي‌كند و "بوف كور" را در آنجا و در 50 نسخه پلي كپي مي‌كند. هدايت با احاطه‌ي كامل و دقيق به زبان و ادبياتِ فرانسه و آموختنِ زبان پهلوي و سانسكريت و با بر جاي گذاشتنِ آثاري همچون بوف‌كور، سه‌ قطره خون، سگ ولگرد، سايه روشن، زنده بگور و معرفي نويسنده‌گاني چون (فراتنس‌كافكا)، (ژان پل سارتر)، (گاستورن شرو)، (الكساندر لانژ كيلاند) و (آنتوان چخوف) و ترجمه‌هايي از متون كهني مانند زند و هومن يسن، كارنامه اردشير پاپكان، گزارش گمان‌شكن توانست نام خود را به عنوان مطرح‌ترين نويسنده‌ي داستان و در اصل شروع و معيار داستان نويسي جدي در ايران ثبت كند.

من سعي خواهم كرد آنچه را كه يادم هست، آنچه را كه از ارتباط وقايع در نظرم مانده بنويسم، شايد بتوانم راجع به آن يك قضاوت كلي بكنم. «نه»، فقط اطمينان حاصل بكنم و يا اصلاً خودم بتوانم باور كنم -چون براي من هيچ اهميتي ندارد كه ديگران باور بكنند يا نكنند - فقط مي‌ترسم كه فردا بميرم و هنوز خودم را نشناخته باشم - زيرا در طي تجربيات زندگي به اين مطلب برخوردم كه چه ورطه‌ي هولناكي ميان من و ديگران وجود دارد و فهميدم كه تا ممكن است بايد خاموش شد، تا ممكن است بايد افكار خودم را براي خودم نگهدارم و اگر حالا تصميم گرفتم كه بنويسم، فقط براي اين‌ست كه خودم را به سايه‌ام معرفي كنم- سايه‌اي كه روي ديوار خميده و مثل اين‌ست كه هر چه مي‌نويسم با اشتهاي هر چه تمامتر مي‌بلعد- براي اوست كه مي‌خواهم آزمايشي بكنم: ببينم شايد بتوانيم يكديگر را بهتر بشناسيم.(8)


هدايت در پِي دوّمين و آخرين سفرش به فرانسه، در شبِ 9 آوريل 1951، در آپارتماني محقر، در كوچه‌ي شامپي‌يونه در محله‌ي هجدهم پاريس، بوسيله‌يِ گازشهري، دست به انتحار مي‌زند.(9) به گفته معاصرينش، هدايت يك قرن از جامعه‌ي آن زمان ايران جلوتر بود و همواره از جهل و نادانيِ مردم و اطرافيانش در رنج و عذاب. اين مسئله، در ميان آثار و گفته‌هايش آشكارا هويداست. نويسنده‌اي كه گروهي او را نابغه و گروهي ديگر ديوانه و رسول يأس و بدبختي و نااميدي‌اش مي‌خواندند و همين بغض‌ها و كينه‌ورزي‌ها و دنياي رجاله‌ها بود كه او را به كام مرگ فرستاد. (10)

معمولاً پس از هدايت و در رابطه با صاحب‌سبك بودن و جديت‌ در داستان‌نويسي امروز، از دو نفر ديگر ياد مي‌شود: بزرگ علوي و صادق چوبك. اينان كساني بودند كه با تسلط بر زبان فرانسه و انگليسي و آشنايي با آثار ادبي روز اروپا و داشتن ذكاوتي بيشتر از سايرين توانستند دست به خلق آثاري بزنند با بن‌مايه‌هاي رئاليستي و ماندگار. تاثير اين نويسندگان بر نسل‌هاي پس از خود انكارناپذير است.

از بزرگ علوي، "ورق‌پاره‌هاي زندان"، "چشم‌هايش" و داستان كوتاه "گيله مرد" و از صادق چوبك مجموعه داستان "انتري كه لوطي‌اش مرده بود" و داستان درخشان آن

مجموعه، "شبي كه دريا طوفاني شد" هنوز كه هنوز است تازه هستند و معياري‌ست براي داستان‌نويسي. هر دوي اين نويسندگان عمري طولاني داشتند و بيشتر عمر خود را در خارج از ايران زيستند و همانجا به خاك سپرده شدند.



البته صادق چوبك در سال‌هاي پاياني عمر دچار نابينايي شد و قبل از فوتِ خود(همچون هدايت) تماميِ دست‌نوشته‌هايِ چاپ‌نشده خود را در آتش ‌سوزاند.

در سال‌هاي 20 و 30 نويسندگاني همچون، سعيد نفيسي، حسينقلي مستعان، تقي مدرسي، شين پرتو، م. ا. به آذين، نصرالله فلسفي، ابولقاسم پاينده، رسول پرويزي، عبدالرحيم احمدي، غلامحسين غريب، رضا مرزبان، ايرج قريب و ابراهيم گلستان نيز قلم زدند، كه از بين اينان، ابراهيم گلستان با "آذر ماه آخر پاييز"(1328) "شكار سايه"(1334)، م. ا. به آذين با "دختر رعيت"(1327)، تقي مدرسي با "يـَكـُلـيا و تنهايي او"(1333) توانستند خوش بدرخشند و آثارشان تا به امروز باقي بمانند.




پي‌نوشت‌ها:

8. بوف‌كور/صادق‌هدايت/انتشارات جاويدان 1355

9. خودكشي صادق‌هدايت/اسماعيل جمشيدي/انتشارات زرين

10. براي شناخت بهتر از اين نويسنده، علاوه بر مطالعه‌ي آثار او مي‌توانيد به دو كتابِ مفيد «آشنايي با صادق‌هدايت» تأليف آقاي مصطفي‌فرزانه و «صادق‌هدايتِ داستان‌نويس» به كوشش جعفرمدرّس‌صدقي از انتشارات نشرمركز مراجعه بفرماييد.

هیچ نظری موجود نیست: